جدول جو
جدول جو

معنی امین کاشانی - جستجوی لغت در جدول جو

امین کاشانی(اَ نِ نی)
خواجه محمدامین کوسج. شاعر نکته سنج و سخن سرای و از بزرگان کاشان بود. لطفعلی بیک صاحب آتشکده دیوان او را دیده بود. از اوست:
گفتم که دلم هست به پیش تو گرو
دل بازده آغاز مکن قصۀ نو
افشاند هزار دل ز هر حلقۀ زلف
گفتا دل خود بجوی و بردار و برو.
(از تذکرۀ صبح گلشن چ هند ص 41) (از الذریعه قسم 1از جزء 9 ص 105) (از آتشکدۀ آذر چ بمبئی ص 241) (از فرهنگ سخنوران)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ سَ نِ)
ابن هبه الله ملقب به ’علم الهدی’. او راست: بهجه التنزیل و اسکندریه و جز آن. (ذریعه ج 11 ص 74) (نقباء البشر 668)
لغت نامه دهخدا
(یَ نِ کا)
میرزا جلال کاشانی، متخلص به یقین. از شاعران خوش بیان و مضمون یاب قرن یازدهم هجری بود. بیت زیر از اوست:
رفت از برم چنانکه به گردش نمی رسم
کی عمر رفته را به دویدن توان گرفت.
(از صبح گلشن ص 616) (از فرهنگ سخنوران)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
سید نامی کاشانی، مهدی طباطبائی قصاب کاشانی.وی از شاعران قرن سیزدهم است و به روایت گنج شایگان: ’چون سخت رند و قلاش است و میخواهد به اسم صله و جایزه کدیه و استکلاش (؟) ننماید به شغل حسابی خویش که قصابی است تلاش در امرار معاش می نماید’. او راست:
بیا بیا که بود اول کرشمه و ناز
بکن بکن که به نازت مراست روی نیاز
شبی ز زلف تو گفتم به دل حدیثی گفت
به عمر کوته خود بسته ای امید دراز
به سینه سوز تو بنهفتم و ندانستم
که کشف راز کند آب دیدۀ غماز.
لغت نامه دهخدا